سلام.
میخواستم عید 98 را با غزلی با ردیف خوشبختی آغاز کنم اما سیل و مصیبت های وارده نگذاشت... چند جایی منتشرش کرده ام اما اینجا را بیخیال میشوم...
بگذاریم این وبلاگ بماند و دل تنگمان.
پ.ن:
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم...