- ۰۲/۰۳/۲۱
- ۱ نظر
از فخرالدین مزارعی، این شاعر خوبِ گُم در میان شاعران امروز میخوانم:
گفت: «تقویم پارسی داری؟»
گفتمش: عمر آهن تفتهست
سال من بیثمرتر از ماهم
ماه من بیاثرتر از هفتهست
جمعه و شنبه و دوشنبهٔ من
هر سه زاییدگان یک مامند
نام ایشان، اگر ز من خواهی،
لعنت و اضطراب و دشنامند
نیست گنجور زندگانی من
غیر خرمهره هیچ در دُرجَش
اول برج من اگر دیدی
عین آن است آخر برجش
سیر این لحظههای جادویی
در مداری ورای مهر و مه است
یعنی ایّام زندگانی من
همه تکرار یک شب سیه است
آن یکی، تا به یاد من آید
تار و پودش «دریغ» و «کاش» بُوَد
این یکی هم به کارگاه زمان
بیگمان از همان قماش بود
لحظههای سیاه میگذرند
پر ز اندوه و خالی از شادی
غربتی را تفاوتی نکند
سال شمسی و سال میلادی.
۱۲ می ۱۹۸۶
#فخرالدین_مزارعی