تو شعر میخوانی...

اگر خط خوشی دارم تمام علتش این است - که خط چشم هایت را همیشه مشق میگیرم

تو شعر میخوانی...

اگر خط خوشی دارم تمام علتش این است - که خط چشم هایت را همیشه مشق میگیرم

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است


چه کرده چشم تو این مرد زخم آلود دیرین را
که یادش رفته آن پیمان سنگین نخستین را

من آشوب زمان و کینه افروز جهان بودم
نشانده بر دهانم بوسه هایت مهر تسکین را

هر آنکس که به فتوای من از خود عشق را رانده
بگو باز آورد با احترام این جام زرین را

که من بعد از دو قرن رفته از کاوشگری هایم
ندیدم در خم صد ساله این تلخی شیرین را

دلیلش هیچ چیزی نیست الا عشق الا عشق
به لب هایت اگر می آورد این شعر تحسین را

محمد صادق امیری فر


قصد شروع فتنه دارد نقش لبخندت
_از جنگ های پیش این بوده ست ترفندت_

با روی خندان آمدی اما نمایان بود
برق نگاه خنجر از زیر کمربندت

با بند های این امان نامه گمان کردی
آزادگان را میکشانم باز در بندت؟!

ای منجی هر داستان! با خویش خلوت کن
بنگر چه کردی با جوانان برومندت!

بنگر چه کردی با کسانی که به جبر نان
بودند عمری از سر اخلاص! پابندت

دیری نمیپاید به زیر دشنه میبینی
میخواند اشعار مرا با خشم، فرزندت!

محمد صادق امیری فر