- ۹۴/۰۹/۰۴
- ۰ نظر
سلام. نمیدونم چی بنویسم.
چندی هست که آپدیت نکردم . به قول استاد بهمنی: دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست.
بیا در باغ آغوشت بدون شرم بنشینم
که از لب های خوش طعمت کمی گیلاس برچینم
بلور چهره ات از بس ظریف است و بدون خش
که با چشمان بی عینک تو را شفاف میبینم
لوندی را تمامش کن به ما یک شهر مشکوکند
بیا با من به خلوت که میان جمع سنگینم
به هم آمیختم واژه که ایجازت کنم آسان
چه ترکیب قشنگی شد:{غزل بانوی شیرینم}
اگر در مسجد و معبد همیشه شعر میخوانم
"به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم"
محمدصادق امیری فر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.