تو شعر میخوانی...

اگر خط خوشی دارم تمام علتش این است - که خط چشم هایت را همیشه مشق میگیرم

تو شعر میخوانی...

اگر خط خوشی دارم تمام علتش این است - که خط چشم هایت را همیشه مشق میگیرم

از فخرالدین مزارعی، این شاعر خوبِ گُم در میان شاعران امروز می‌خوانم:

گفت: «تقویم پارسی داری؟»
گفتمش: عمر آهن تفته‌ست
سال من بی‌ثمرتر از ماهم
ماه من بی‌اثرتر از هفته‌ست

جمعه و شنبه و دوشنبهٔ من
هر سه زاییدگان یک مامند
نام ایشان، اگر ز من خواهی،
لعنت و اضطراب و دشنامند

نیست گنجور زندگانی من
غیر خرمهره هیچ در دُرجَش
اول برج من اگر دیدی
عین آن است آخر برجش

سیر این لحظه‌های جادویی
در مداری ورای مهر و مه است
یعنی ایّام زندگانی من
همه تکرار یک شب سیه است

آن یکی، تا به یاد من آید
تار و پودش «دریغ» و «کاش» بُوَد
این یکی هم به کارگاه زمان
بی‌گمان از همان قماش بود

لحظه‌های سیاه می‌گذرند
پر ز اندوه و خالی از شادی
غربتی را تفاوتی نکند
سال شمسی و سال میلادی.

۱۲ می ۱۹۸۶
#فخرالدین_مزارعی

 

نظرات  (۱)

  • محمدصادق امیری فر
  • ..........

    ارسال نظر

    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی