تو شعر میخوانی...

اگر خط خوشی دارم تمام علتش این است - که خط چشم هایت را همیشه مشق میگیرم

تو شعر میخوانی...

اگر خط خوشی دارم تمام علتش این است - که خط چشم هایت را همیشه مشق میگیرم


نگاه کن به جهان عاشقانه ها کم نیست

برای از تو سرودن بهانه ها کم نیست


به آیه آیه ی شعرم اگرکه خیره شوی

برای اهل تفکر نشانه ها کم نیست


اگر "زبان" نگشایم به شکوه باکی نیست

در آتشی که نشاندی "زبانه ها" کم نیست


گمان مبر که "خزان" است فصل لب هایم

که بار بوسه ی در این "خزانه ها" کم نیست


کجاست بعد تو زلفی که راضیم بکند

کجاست مثل تو؟!هرچند شانه ها کم نیست


#محمد_صادق_امیری_فر

"هفت" آسمان را گشته ام با چهره ای بیمار

پیدا کنم _شاید_ برای زخم خود "عطار"
 

محمد صادق امیری فر
از غزل جدید


به چشم هایت نگاه میکنم...

               به سیاهی شب

                     در دل سپید ماه!



محمدصادق امیری فر



دوستت دارم

 

مرا ببخش اگر برای گفتنش 

جمله ی صریح تری را پیدا نمیکنم


دوستت دارم 


به اندازه ی تمام دوستت دارم های دروغینی 

که این روز ها

 آدم ها به هم حواله میکنند!


حقیقت دوست داشتن من را 

از غزل های عاشقانه ام دریاب

از سپید سرایی هایم زیر آسمان شب!!


حقیقت دوست داشتن من را 

در نفس نفس زدن هایم برای دیدنت

شوقم هنگام دیدنت 

و مرگم در ندیدنت 

حس کن


دوستت دارم


مرا ببخش اگر برای گفتنش 

 جمله ی صریح تری را پیدا نمیکنم.


محمدصادق امیری فر







فایل صوتی این کار توی کانال هست

سلامی به گرمای غزلهای عاشقانه به دوستان همراه...


کم کاری حقیر رو ببخشید!! 



سالی پر از اتفاقات خوش رو براتون آرزومیکنم !

ابهت داشتم روزی ولی اکنون زمین گیرم...


که بی تو تخت جمشیدی بدون شور میمانم


محمدصادق امیری فر


اگر "خط" خوشی دارم تمام علتش این است...

 

که "خط" چشم هایت را همیشه "مشق" میگیرم

 

محمدصادق امیری فر

سلام. نمیدونم چی بنویسم.

چندی هست که آپدیت نکردم .  به قول استاد بهمنی: دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست.

 

 

 

 

 

 

بیا در باغ آغوشت بدون شرم بنشینم

که از لب های خوش طعمت کمی گیلاس برچینم

 

بلور چهره ات از بس ظریف است و بدون خش

که با چشمان بی عینک تو را شفاف میبینم

 

لوندی را تمامش کن به ما یک شهر مشکوکند

بیا با من به خلوت که میان جمع سنگینم

 

به هم آمیختم واژه که ایجازت کنم آسان

چه ترکیب قشنگی شد:{غزل بانوی شیرینم}

 

اگر در مسجد و معبد همیشه شعر میخوانم

"به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم"

 

 

محمدصادق امیری فر